سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ویژگى هاى زندگى گوارا و پایدار

 

 

 

 

الف: ویژگى هاى زندگى گوارا

ب: ویژگى هاى حیات پایدار

 


صفحه 221

 

ویژگى هاى زندگى گوارا و پایدار

«یا اَحْمَدُ؛ هَلْ تَدْرى اَىُّ عَیْش اَهْنَئُ وَ اَىُّ حَیاة اَبْقى؟قالَ: اَللّهُمَّ لا. قالَ: اَمَّا الْعَیْشُ الْهَنئُ فَهُوَ الَّذى لایَفْتُرُ صاحِبُهُ عَنْ ذِکْرى وَ لا یَنْسى نِعْمَتى وَ لا یَجْهَلُ حَقّى. یَطْلُبُ رِضاىَ لَیْلَهُ وَ نَهارَهُ. وَ اَمّا الْحَیوةُ الْباقِیَةُ فَهِىَ الَّتى یَعْمَلُ [صاحِبُها] لِنَفْسِهِ حَتّى تَهُونَ عَلَیْهِ الدُّنْیا وَ تَصْغُرَ فى عَیْنَیْهِ وَ تَعْظُمَ الاْخِرَةُ عِنْدَهُ وَ یُوْثِرَ هَواىَ عَلى هَواهُ وَ یَبْتَغىَ مَرْضاتى وَ یُعَظِّمَ حَقَّ عَظَمَتى وَ یَذْکُرَ عِلْمى بِهِ وَ یُراقِبَنى بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ عِنْدَ کُلِّ سَیِّئَة وَ مَعْصیَة وَ یُنْقِّىَ قَلْبَهُ عَنْ کُلِّ ما اَکْرَهُ و یُبْغِضَ الشِّیْطانَ وَ وَساوِسَهُو لا یَجْعَلَ لاِِبْلیسَ عَلى قَلْبِهِ سُلْطاناً وَ سَبیلا»

الف ـ ویژگى هاى زندگى گوارا

 در ادامه حدیث معراج خداوند از پیامبر سؤال مى کند: اى احمد؛ آیا مى دانى کدامین زندگى گواراتر و کدامین حیات پایدارتر است؟ پیامبر عرض مى کند: پروردگارا؛ نمى دانم. جواب منفى پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) به لحاظ مقام بندگى است که بنده از خود چیزى نمى داند و گویا پیامبر به دیگران مى آموزد که حتى پیامبر و امام هر چه مى دانند، خدا بدانها تعلیم داده. لازم به ذکر است که سؤال خداوند داراى دو بخش است: 1 ـ «اَىُّ عَیْش اَهْنَئُ» کدامین زندگى گواراتراست. 2 ـ «اَىُّ حَیاة اَبْقى » کدامین حیات پایدارتر است. فلسفه اش این است که انسان دنبال لذّت و سعادتى است که از یک طرف گوارا و


صفحه 222

خوشایند و از سوى دیگر پایدار و مستمّر باشد. اگر زندگى براى آدم لذّتى نداشته باشد، بى فایده است و اگر چنانچه لذّت داشته باشد، امّا لحظه اى باشد و از پایدارى و ثبات برخوردار نباشد، درد فراق و از دست دادن آن، بیش از لذتى است که انسان مى برد. فطرت انسان، زندگى و حیاتى را مى جوید که هم داراى خوشى و لذت بوده سعادت آفرین باشد و هم ثابت و پایدار بماند. ( معمولا نحوه زندگى کردن را «عیش» و زندگى را «حیات» مى نامند، البتّه در زبان فارسى چندان فرقى بین آندو قائل نمى شویم، جز اینکه از عیش به «زندگانى» که جریانى است گذراتعبیر مى گردد و از دیگرى به «زندگى»). بعد از آنکه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) در پاسخ خداوند، برحسب مقام بندگى، اظهار جهل مى کند، خداوند مى فرماید: «اَمَّا الْعَیْشُ الْهَنئُ فَهُوَ الَّذى لا یَفْتُرُ صاحِبُهُ عَنْ ذِکْرِى وَ لا یَنْسى نِعْمَتى وَ لا یَجْهَلُ حَقّى، یَطْلُبُ رِضاىَ لَیْلَهُ وَ نَهارَهُ» کسى زندگى گوارا دارد که از یاد من غافل نیست، نعمتهاى مرا فراموش نمى کند و به حق من جاهل نیست و شب و روز رضاى مرا مى طلبد. گرچه ما از روى تعبد این سخن را مى پذیریم، که از نظر خدا، کسى زندگى گوارا دارد که یاد خدا را فراموش نکند همراه با سایر خصوصیات، اما براى توجیه اینکه زندگى گوارا، چه ارتباطى با ذکر خدا و به فراموشى نسپردن نعمتها دارد، مى توان گفت که انسان بر اساس فطرت، خواهان حقیقت ثابتى است که استقلال وجودى دارد تا بر او تکیه زند، چون با فطرت، وجدان و علم حضورى مى یابد که وجودش مستقل نیست و نیازمند است (از خوراک و لباس گرفته تا نفس کشیدن و سایر لوازم حیات). پس این وجود نیازمند اگر بخواهد در زندگى سعادتمند گردد، باید به وجود بى نیازى وابسته شود، این نهر کوچک باید به دریا وصل گردد تا همواره آب در آن جریان یابد و خشک نشود. این را ما با درک فطرى مى یابیم، البته این درک


صفحه 223

مراحلى دارد: برخى آن را با ابهام درک مى کنند، اما وقتى معرفت انسان بالا رفت واضحتر و روشن تر درک مى کند تا برسد به مقام «أولیاءاللّه» که حقایق را با شهود و علم حضورى بسیار آشکارى درک مى کنند. سایر افراد در نهان خود، به صورت ابهام، این درک را دارند که وجودشان، وجودى است وابسته و اگر بخواهد باقى باشد و تکامل یابد، باید به یک وجود بى نیاز متّصل گردد، اما اگر منبع حیات و کمال را شناختند و با او رابطه برقرار کردند، اطمینان و آرامش مى یابند. انسان اگر موجودى را شناخت که در ارتباط با او، همه نیازهایش را مى تواند تأمین کند، حتى نیازهایى که عقلش به آنها نمى رسد؛ آرامش خاطر در او پدیدار مى گردد و نسبت به آینده نگرانى و اضطرابى نخواهد داشت، چون مى داند کمبودها به وسیله او رفع مى گردد؛ در غیر این صورت همواره درون او آکنده از دلهره و اضطراب است. در دنیاى امروز مکتبهایى وجود دارند، چون «هیپیسم»، «نهیلیسم» و برخى از شاخه هاى «اگزیستانسیالیسم» که براى زندگى هدفى قائل نیستند و آن را آمیخته با دلهره و اضطراب مى شناسند و مى گویند: دلهره از نشانه هاى زنده بودن است. اضطراب و دلهره از نظر افرادى چون «سارتر» لازمه زندگى است، اگر انسان اضطراب نداشته باشد، اصلا زنده نیست! آنها چون از واقعیت و حق دورند و نمى توانند بدون اضطراب زندگى کنند، خیال مى کنند اضطراب لازمه زندگى است، غافل از اینکه دلهره و اضطراب ناشى از نشناختن خدا و کسى است که فطرت خواهان ارتباط با اوست و این انحراف از فطرت است. امّا کسانى که خدا را شناختند و با او ارتباط دارند، اضطرابى ندارند، بخصوص اگر بدانند خداوند خیر آنها را مى خواهد و خدا بالاتر از آن است که بد کسى را بخواهد. بدیهى است هر چه شناخت خدا بیشتر باشد، دلهره و نگرانى کمتر است، مگر انسان خدا را فراموش کند که دوباره اضطراب رُخ مى نمایاند.


صفحه 224

پس زمانى زندگى انسان گوارا خواهد شد و دلهره و اضطراب از دل کاسته مى شود و یا بکلّى از بین مى رود که یاد خدا در میان باشد و این واقعیّتى است انکار ناپذیر، چنانکه در قرآن کریم مى خوانیم: «اَلا بِذِکْرِاللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»(1) آگاه باشید که تنها با یاد خدا دلها آرام مى گیرد. پس این مطلب را باید درک کنیم که دلهره، اضطراب و فقدان آرامش و آسایش به این دلیل است که ارتباطمان با منبع هستى ضعیف گردیده است و هر قدر ارتباط با او قوى تر شود و توجه به خدا فزونى گیرد، آرامش انسان افزون مى گردد. گاهى انسان انتظار دارد، تنها با گفتن چند ذکر لفظى، مثل «لااله الا اللّه» روانش آرام گیرد و قلبش مطمئن گردد، غافل از اینکه تأثیر این گونه اذکار، زمانى است که در دل انسان اثر کند و دل و جان را متوجه خدا سازد (اگر یاد خدا قوىّ باشد و دل واقعاً به خدا توجه پیدا کند، اضطرابى نخواهد داشت). حضرت امام، رضوان اللّه علیه مى فرمود: «به خدا قسم در عمرم از هیچ چیز نترسیدم!» این ادّعاى بزرگى است، ایشان کسى نبود که اهل گزافه گویى باشد، آن هم درباره خودش و علاوه با ذکر قسم جلاله. چگونه انسان به این مرحله مى رسد؟ ما روزانه معمولا چندین بار اضطراب پیدا مى کنیم، نگران مى شویم، امّا ایشان در سخت ترین اوضاع و احوال و در مواجه شدن با حوادث بسیار سهمگین، نظیر فاجعه هفتم تیر که در آن فاجعه بسیارى از یارانش را از دست داد و دلسوزان انقلاب را نگران آینده کشور ساخت و انعکاس عجیبى در سطح دنیا پیدا کرد، هیچ اضطرابى پیدا نکرد. ما اگر یکى از دوستانمان که به او احتیاج داریم از دست برود، خوابمان نمى برد و مضطرب مى گردیم، ولى امام هفتاد نفر از بهترین یارانش را یکجا از دست مى دهد


1- رعد/28.


صفحه 225

و اصلا مضطرب نمى گردد! برخى از شخصیتها که به خدمت امام رفتند، در ابتدا سعى مى کردند ذهن امام را براى شنیدن خبر آن فاجعه آماده سازند، تا اتفاق ناگوارى براى امام نیافتد، ولى وقتى خواستند لب به سخن باز کنند، امام با فراست دریافت و فرمود: بروید جلسه مجلس شوراى اسلامى را تشکیل بدهید! این چه روحیه اى است و مگر انسان چقدر مى تواند تحمل داشته باشد؟ رمز و راز این روحیه چیزى نیست، جز ارتباط قلبى با خدا. این خاصیت روحهاى بزرگ و دریا صفت است که موجها و خطرات سهمگین آنها را درهم نمى شکند و هم چنان آرام است، اما روحهاى کم ظرفیت ما با اندک خطر و حادثه اى در هم مى شکند. یکى از نزدیکان امام که همه روزه خدمت ایشان مى رسید، نقل کرده بود که بعد از وقوع این فاجعه، هیچ تغییرى در برنامه هاى روزانه امام، ایجاد نشد و درست در موعد مقررّ، امام به خواندن قرآن و سایر کارهاى جارى خود مى پرداخت، گویى هیچ اتّفاقى نیفتاده است. بنابراین زندگى آرام و بى اضطراب، و ایجاد آسایش روانى جز با یاد و ذکر خدا امکان پذیر نیست. ما خیلى ضرر مى کنیم که توجهمان به خدا کم است. پس اوّلین شرط براى گوارا شدن زندگى، خسته نشدن و غافل نگشتن از ذ کر و یاد خداست. مطلب دیگرى که لازم به ذکر است اینکه ما وقتى از زندگى لذت مى بریم که متوجه گردیم خواسته هایمان تأمین مى شود، ولى هم اکنون هزاران نعمت در اختیار ماست و به هیچ یک توجه نداریم: مثل نعمت حیات و زندگى، سلامتى جسم و تن، معرفت و ایمان به خدا، ایمان به قیامت، نعمت امامت و علاقه به اسلام و انقلاب. ما از همه این نعمتها بهره مندیم، ولى چون بدان توجهى نداریم، از آن لذّت نمى بریم. در صورت بروز بیمارى و پس از بازیافتن سلامتى براى مدتى از نعمت سلامتى لذّت مى بریم و ارزش آن را درک کرده، به آن توّجه مى کنیم و پس از آن دوباره آن نعمت را فراموش مى کنیم. بنابراین دومین شرط براى لذت بردن از


صفحه 226

زندگى، توجه به نعمتهاى خداوندى است. انسان به نعمتهاى خدا توجه ندارد، اما اگر کمبودى داشته باشد، مرتب نق مى زند و آه و ناله سر مى دهد و آن کمبود را به رخ مى کشد. اگر انسان به نعمتهایى که خدا به او داده توجه کند، لذتى مى برد که در مقابل، آن کمبودها به حساب نمى آید، گرچه در پیدایش کمبودها نیز حکمتى نهفته است. چه خوب است بنشینیم و بررسى کنیم که خداوند چه نعمتهایى به ما داده است و در این صورت، پى مى بریم که آن نعمتها بى شماره است: «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللّهِ لاتُحْصُوها...»(1) اگر بخواهید نعمتهاى بى حد خدا را شماره کنید، هرگز نتوانید. پس براى گوارا شدن زندگى، توجه به نعمتهاى خدا لازم است، امّا صِرف توجه به آنها نیز کافى نیست، زیرا اگر انسان به نعمتها دل ببندد و فراموش کند که صاحب این نعمت ها چه حقّى بر او دارد، به آنها دل بستگى پیدا خواهد کرد و این خود مانع از تکامل او مى گردد. لذا در کنار توجه به نعمتهاى خدا باید توجه کند که صاحب این نعمت چه حقّى بر او دارد؟ و چگونه باید شکر این نعمتها را به جا آورد؟ در این صورت زندگیى گوارا و شیرین خواهد داشت.

 


نوشته شده در  سه شنبه 86/5/23ساعت  8:0 صبح  توسط مدیر 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
شرح حدیث معراج
خودشناسی برای خودسازی
[عناوین آرشیوشده]
 
 – جنبش وبلاگی حامیان جبهه پایداری